جدول جو
جدول جو

معنی به طور مهم - جستجوی لغت در جدول جو

به طور مهم
الأهم من ذلك
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به عربی
به طور مهم
Importantly
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور مهم
de manière importante
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به فرانسوی
به طور مهم
গুরুত্বপূর্ণভাবে
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به بنگالی
به طور مهم
اہم طور پر
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به اردو
به طور مهم
önemli bir şekilde
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
به طور مهم
kwa njia muhimu
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به سواحیلی
به طور مهم
de manera importante
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور مهم
wichtig
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور مهم
важливо
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور مهم
ważnie
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور مهم
重要地
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به چینی
به طور مهم
de maneira importante
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور مهم
in modo importante
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور مهم
belangrijk
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به هلندی
به طور مهم
важно
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به روسی
به طور مهم
อย่างสำคัญ
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به تایلندی
به طور مهم
secara penting
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
به طور مهم
महत्वपूर्ण रूप से
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به هندی
به طور مهم
באופן חשוב
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به عبری
به طور مهم
重要に
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به ژاپنی
به طور مهم
중요하게
تصویری از به طور مهم
تصویر به طور مهم
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
Ambiguously, Blurrily, Elusively, Equivocally, Fuzzily, Hazily, Indistinctly, Nebulously, Obscurely, Sketchily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
de manière ambiguë, de manière floue, de manière elusive, de manière équivoque, vaguement, de manière indistincte, de manière nébuleuse, obscurément, de manière sommaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
неоднозначно , размыто , ускользающе , смутно , неясно , туманно , схематично
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
mehrdeutig, verschwommen, ausweichend, undeutlich, neblig, unklar, skizzenhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
двозначно , розмите , ухильно , неоднозначно , розмито , нечітко , туманно , незрозуміло , схематично
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
niejednoznacznie, zamazany, wymijająco, dwuznacznie, niejasno, mętnie, szkicowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
含糊地 , 模糊地 , 难以捉摸地 , 草率地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
de forma ambígua, de forma turva, elusivamente, de forma equivocada, de forma vaga, de maneira borrada, de maneira indistinta, de maneira nebulosa, obscuramente, de maneira esquemática
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
ambiguamente, in modo sfocato, elusivamente, in modo equivoco, in modo vago, indistintamente, in modo nebuloso, in modo oscuro, schematicamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
de manera ambigua, borrosamente, elusivamente, equívocamente, vagamente, de manera borrosa, indistintamente, de manera nebulosa, oscuramente, de manera esquemática
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
vaag, wazig, ontwijkend, dubbelzinnig, onduidelijk, nevelachtig, schematisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
อย่างคลุมเครือ , อย่างหลบเลี่ยง , อย่างไม่ชัดเจน , อย่างหยาบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از به طور مبهم
تصویر به طور مبهم
secara ambigu, dengan kabur, secara elusif, secara kabur, secara samar-samar, secara kasar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی